محل تبلیغات شما

گلچینی از همه چیز



 

در این درس مطالب قبلی را جمع بندی کرده و با ذکر چند نکته بحث را خاتمه می دهم

من در این سلسله مقالات سعی کردم از قانون بیست-هشتاد استفاده کرده و تقریبا بیش از هشتاد درصد مطالب مربوط به بهینه سازی (سئو) را در چیزی بسیار کمتر از 20 درصد از حجم مطالبی که می توان در این زمینه گفت را ارائه کنم. اکنون به اختصار 20 مورد از کارهایی که برای سئو کردن وبلاگ یا سایت خود انجام دهید را به طور خلاصه ذکر می کنم. البته کارهایی که در مورد وبلاگ ها می توان انجام داد نسبت به وبسایت ها محدود تر است و کاربران وبلاگ اغلب دسترسی لازم برای اعمال برخی تغییرات و تنظیمات ندارند و بنابراین من هم از درج برخی از نکات که فقط مخصوص به وبسایت هاست خودداری می کنم.

برخی از نکات خلاصه شده ی درسهای قبلی هستند.

1- کلمات کلیدی موضوع وبلاگ یا وبسایت خود را شناسایی و یادداشت کنید.
2- هرگاه مطلبی منتشر می کنید سعی کنید کلمه ی کلیدی در آدرس (لینک) مربوط به مطلب نیز قرار گیرد.
3- سعی کنید از کلمات کلیدی به طور صحیح و با جمله بندهای درست در متن هر مطلب استفاده کنید.
4- از قرار گیری کلمات کلیدی در عنوان صحفه مطمئن شوید
5- از قرار گیری کلمات کلیدی در متاتگ کلمات کلیدی (keywords) مطمئن شوید
6- از قرار گیری کلمات کلیدی در متاتگ توضیح (
description) مطمئن شوید
7- از قرار دادن توضیح (alternate text) برای تصاویری که در مطالب درج می کنید مطمئن شوید.
8- ترتیبی بدهید که لینک شما در وبلاگها و وبسایت های زیادی درج شود.
9- از تلاش برای تقلب و کلک زدن به گوگل اجتناب کنید(گوگل مکانیسم های بسیاری برای مقابله با متخلفین دارد)
10- از کپی کردن مطالب دیگران اجنتاب کنید و سعی کنید مطالب اختصاصی خودتان را ارسال کنید.
11- از قرار دادن یک مطلب در چندین آدرس خودداری کنید(وبلاگهای مشابه ایجاد نکنید).
12- تعداد مطالب و صفحات خود را تا حد ممکن افزایش دهید.
13- از امکانی که با نام برچست و یا تگ معروف است استفاده کنید اما در این کار زیاده روی نکنید.
14- به هر صفحه و وبلاگی لینک ندهید و با افراد زیادی تبادل لینک نکنید.
15- تا حد امکان از قالب های سبک و ساده استفاده کنید.
16- از قالبهای با کد و اچ تی ام ال استاندارد استفاده کنید.
17- در شبکه های اجتماعی فعالیت کنید و تا می توانید لینک وبلاگ خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.
- از فریم ها و فایلهای فلش در وبلاگ خود استفاده نکنید.
19- از برخی امکانات گوگل مانند گوگل وبمستر استفاده کنید.
20- اگر وبلاگ شما یک وبلاگ تخصصی است آنرا در دایرکتوری دیموز (
DMOZ) ثبت کنید.

تاکید می کنم که این تمام نکاتی نیست که شما با انجام آنها می توانید وبلاگ خود را توسط رعایت آنها به رتبه ی اول نتایج جستجوی گوگل نزدیک کنید اما اینها مهمترین ها می باشند و در صورت اعمال آنها می توانید مطمئن باشید که وبلاگ شما یک وبلاگ پویا و زنده خواهد بود که معمولا با جستجوی کلمات کلیدی مرتبط با خود در سه صفحه ی نخست نتایج نمایش داده خواهد شد.

دانلود کتاب آموزشی باحجم 2.4 مگا بایت

 


آموزش فارسی سایت فیس بوک Facebook ، سایتی با میلیون‌ها کاربر حرفه ایی . شما در این سایت با ایجاد یک پروفایل می‌توانید به امکاناتی چون: ایجاد یک وبلاگ همراه با یادداشت‌های فیس بوک ، اشتراک عکس‌ها ، ویدئو‌ها و لینک‌های مورد علاقه ، ایجاد یک صفحه حرفه ای برای کسب وکار ، نگهداری امن اطلاعات و …. بدست آورید . این کتاب هم اکنون از سایت برگزیده به صورت رایگان قابل دریافت است.




بخش‌هایی از این آموزش :
- آموزش ثبت نام در فیس بوک
- راهنمای کامل تنظیمات حریم خصوصی در فیسبوک
- تایید کردن پروفایل در فیس بوک
- آدرس اختصاصی پروفایل در فیس بوک

دانلود کتاب آموزش کامل فیس بوک . باحجم 1 مگابایت – پسورد فایل : www.selective.ir







آموزش

شعبده بازی ظاهر کردن صدها دستمال از دستمال خالی.این شعبده بازی بسیار گیج
کننده
است حتی افراد باهوش نیز از بازگویی آن عاجز میمانند این کار بسیار جالب
برای عروسی
ها و جشن ها است میتواننید به جای فی مقوایی آن را بسازید( وسیله
قابل ساختن
است).این کلیپ آموزشی را برای شما گذاشتیم تا شما نیز از راز این
شعبده مطلع
شوید.در ضمن اجرا و آموزش این شعبده توسط بهروز کریمی شعبده باز بین
المللی ایران
است


http://up.clip2ni.com/uploads/1301412057.rar


 


هیپنوتیزم[۱] شاخه‌ای از علم روانشناسی است که در آن به
وسیلهٔ تلقین، شخص در حالت خاصی ازهوشیاری قرار می گیرد. هیپنوتیزم یا به طور
دقیقتر هیپنوز موجب تسلط دیگری بر فرد نمی شود بلکه دیگری با ضمیر ناخودآگاه آدمی
به مکالمه و القای تلقینات می پردازد.


سه فاکتور مهم در هیپنوتیزم عبارتند از تمرکز فوق العاده
فکر، انفکاک و تجزیه (جدا شدن ذهنی از محیط پیرامون)، تلقین (چرا که اساس هیپنوتیزم
تلقین به نفس است).


می‌توان گفت هیپنوتیزم = تمرکز + اعتقاد + انتظار + تصور
+ ارتباط


برای انجام موفقیت آمیز دیگر هیپنوتیزم باید هفت گام زیر
به صورت متوالی و دقیق اجرا گردد:


۱- مناظره اولیه، بهتر آماده کردن ذهن
بیمار


یا pretalk ۲- انجام آزمونهای
هیپنوتیزم از تکنیکهای عمیقسازی


مثل آزمون چشک اشپیگل ۳- کانونی کردن توجه (تمرکز
ذهن)


۴- القای خواب
هیپنوتیزم


۵- استفاده از تکنیکهای عمیق
سازی


۶- تسهیل پاسخهای
ناخودآگاه


۷- تصدیق خلسه، ارائه تلقینهای بعد از هیپنوتیزم و خروج
از خلسه[۲].


روشهای مختلفی برای القای هیپنوز وجود دارد. روش تثبیت چشم - روش کیاسون-
روش
pmr یا شل کردن پیشروندهٔ
عضلانی(میراث هیپنوز اریکسونی)- و از هیپنوز برای کنترل درد و درمان چاقی و.
استفاده می‌شود البته هیپنوز مفید است ولی معجره نمی کند. کودکان 8 تا 12 سال بهتر
هیپنوز می‌شود و در سنین بالای 65 هپینوتزیم پذیری کم می شود. افراد از لحاظ
هیپنوتیزم پذیری 4گروهند. 7درصد که نباید هیپنوز شوند یا هیپنوز نمی شوند نظیر عقب
ماندگان ذهنی-هفت درصد دیونیسین هستند و استعداد بالایی در هیپنوز دارند.20
درصدآپولونین بوده به سختی هیپنوز می شوند.و درصد بالایی ادیسین هستند یعنی در
اواسط طیف
hypnotismability قرار
دارند.


چگونه به خواب مصنوعی برویم؟


1 - شروع خواب مصنوعی: مکانی ساکت و دنج پیدا کنید ، آرام
روی صندلی ای راحت بنشینید و یا در جایی نرم دراز بکشید (گذاشتن موسیقی ای آرام یا
صدای طبیعت می تواند کیفیت کار را بهتر کند). سپس چشمها را بسته و از 10 تا 1 به
صورت مع بشمارید به طوریکه شماره ها یک در میان با دم و بازدم تنظیم شوند ، مثلا
با شماره 10 ،نفسی عمیق بکشید و 15 ثانیه نگهدارید سپس با شماره 9 بیرون دهید
و


همینطور الی آخر. . . در ضمن تصور کنید لحظه به لحظه و با
هر شماره بدن شما سنگینتر می شود.


بیدار شدن از خواب مصنوعی: آرام آرام از 1 تا 10 بشمارید
، با هر شماره تنفس را تندتر کنید کوتاه و سریع ، و به خود بگویید وقتی به 10 رسیدم
چشمهایم را باز می کنم ، شاداب و سر حالم ، کاملا با نشاط و سرحال ، خوشحال و پر
انرژی . انگشتان پای راست را تکان بدهید ، آنگاه انگشتان پای چپ ،ساق پای راست و
ساق پای چپ ؛رانها را به حرکت درآورید ؛ پاها را بالا بیاورید ؛ دستهایتان را تکان
دهید ؛ گردنتان و عضلات صورت را منقبض کنید ، تکان بخورید ، شاد و سر حال چشمها را
باز کنید و بعد از 30 ثانیه بنشینید با این عمل شما امواج آلفا مغز خود را فعال می
کنید .( تذکر مهم اینکه در مرحله 11 حتما با تلقین مع ، حالت سنگینی و کرختی
بدنتان را حذف کنید مثلا بگویید پای چپم سبک شده ، دمایش عالیست و راحتم ، همچنین
حتما تلقین کنید من بعد از بیداری شاد و سرحال و پر انرژی می شوم ، تمام اعضای
بدنم در حالت عادی راحتتر و پر انرژی اند.)


متن زیر روشی آسان برای هیپنوتیزم وخود هیپنوتیزم است
ونیاز به تمرین زیادی ندارد. به خاطر داشته باشید که… همه ی افراد هیپنوتیزم نمی
شوند. بعضی افراد چنان در نگرانی ها وتنش ها غرق شده اند که به راحتی قادر به
هیپنوتیزم نیستند.برای اینکه هیپنوتیزم شوید


باید بتوانید خودرا آرام ورها سازید و مغز خود را از
افکار رها سازید وبه هیچ چیز فکر نکنید، درست مانند کاری که در مراقبه انجام می
دهید …


به شما توصیه می کنم که این کار را اول رو خود و بعد روی
دیگران انجام دهید …


*. بصورت راست و90درجه روی یک صندلی راحتی بنشینید، چشمان
خود را ببندید ودستانتان را در طرفین یا روی پاهایتان قرار دهید. تکان نخورید. فقط
یک دقیقه آرام آنجا بنشینید.


*. ذهنتان را از همه ی نا آرامی ها و مشغله ها پاک کنند.
اما چگونه؟ …کافیست که یک گنجه فی بزرگ را در ذهن خود تجسم کنید. بعد آن را باز
کنید و تمام افکارتان را، تک، تک در آن قرار دهید… اقساط… ناکامی ها… دغدغه ها…
کارها و هر چیزی که ممکن است فکرتان را به خود مشغول کند. سپس در گنجه را ببندید،
آن را قفل کنیدو آن را از ذهنتان بیرون نمایید.


*. حالا برای مدتی آرام و بدون فکر بنشینید. قبل از اینکه
به مرحله ی بعد بروید… فراموش نکنید به خود تلقین کنید که، به هر قسمت از بدنتان
توجه می کنید…آرام وراحت تر می شود. باید این را حتما به خود تلقین
کنید.


*. این کار را از سرتان شروع کنید. تجسم کنید که تک، تک
اجزای سرتان آرام می شوند… ابتدا چشمها… سپس گوشها… دهان… وبقیه ی اجزا. خوب روی هر
جز وقت بگذارید تا مطمئن شوید آن قسمت کاملا آرام
شده.


*. حال مشابه همان کارها را با گردنتان انجام
دهید.


*. سپس به سینه وشکم خود بپردازیدوبا قلب خود شروع کنید…
آن را آرام کنید. سپس سینه و شکم خود را آرام، راحت وسبک نمایید.


*. بعد به سراغ دستانتان بروید. آنها را آرام نمایید وشل
شدن آنها را احساس کنید. تک اعضای دستتان،حتی انگشتانتان را آرام
کنید.


*. حال تمام اعضای کشاله ی ران را آرام وسبک نمایید.


*. اکنون این کار را با بقیه ی اجزای پای خود انجام دهید…
از ران ها گرفته تا تک، تک انگشتان پا.


حالا شما باید کاملآ آرام، شل، منبسط و رها باشید. و حالا
قسمت اصلی کار… مرحله ای که وارد خلسه می شوید ومی بینید که این تکنیک واقعاً جواب
می دهد.….


1. به خود تلقین کنید که، دست راستتان سبک و سبک تر می
شود.به تلقین کردن ادامه دهید و سبک شدن آن را احساس کنید. به خود تلقین کنید که
دستتان آنقدردارد سبک می شود که شروع به بلند شدن از روی پاههایتان می کند. در حالی
که این احساس را به خود تلقین می کنید، بلند شدن آن را حس کنید. دستتان هرلحظه سبک
وسبک تر می شود تا آنجا که کاملا بالا می آید و در هوا قرار می
گیرد.


2. وقتی که مر حله قبل کامل شد و دستتان در هوا معلق شد،
می توانید به خود تلقین کنید که دوباره دستتان سنگین می شود، پایین ترمی آید و روی
پاهایتان قرار می گیرد.سپس به خود تلقین کنید که با فکری راحت، پر انرژی، وشاداب
بیدار خواهید شد.

3.چشمان خودرا باز کنید وآنچه را که انجام داده اید مرور کنید.
تجربه ی خود را در یک دفتر یادداشت کنید.اگر موفق نشدید… یک بار دیگر تلاش کنید و
آنقدر به تلاش خود ادامه دهید تا راضی شوید. اگراین روش هیچ وقت روی شما کار نکرد…
ممکن است شما جزو کسانی باشید که هیپنوتیزم نمی شوند.

                                     
زندگینامه 

میرزا محمد علی فرزند میرزا عبدالرحیم بازرگان تبریزی متخلص به صائب و معروف به میرزا صائب بین سالهای 1000-1007 هجری در تبریز به دنیا آمد. 


صائب از خاک پاک تبریز است ----- هست سعدی گر از گل شیراز


در 1012 هجری که شاه عباس قلعه تبریز را فتح کرد،پدرش همراه عده ای از بازرگانان ثروتمند از تبریز به اصفهان آمد تا ت جدید شاه عباس را که می خواست پایتخت تازه بنیان صفوی را با ثروت و فعالیت بازرگانان رونق 
دهد، تحقق یابد. محمد علی در این شهر پرورش یافت و بزرگ شد، در آغاز جوانی به سفر حج مشرف شد و پس از زیارت خانه خدا به آستان بوسی حضرت رضا علیهالسلامتوفیق پیدا کرد. 


شکرالله که بعد از سفر حج صائب ----- عهد خود تازه به سلطان خراسان کردم


وقتی به اصفهان برگشت و مدتی در آنجا اقامت کرد،قصد سفر هند کرد. بر خلاف میل پدر و خانواده پایتخت ایران را ترک و راهی هند شد. 

در سال 1034 از اصفهان بیرون رفت. آنچه با خود از وطن می برد دفتر شعری بود که وقتی به کابل رسید ،به خدمت ظفر خان والی آنجا رسید و در سایه دوستی و اکرام او آرامش یافت ،به مرتب کردن آن پرداخت و اولین دیوان اشعار خود را سامان داد. 

چو زلف سنبل اوراق من پریشان بود 
نداشت طره شیرازه روی دیوانم 
تو غنچه ساختی اوراق باد برده من 
و گرنه خار نمی ماند از گلستانم 


در سال 1042 که ظفرخان به امر شاهجهان به نیابت پدرش حاکم کشمیر شد، هنوز صائب و پدرش در هند بودند و ظفرخان را در کشمیر همراهی می کردند، آنان پس از مدتی اقامت در کشمیر عازم ایران شدند. اقامت او در هند حدود نه سال طول کشید. 

صائب شهرهای مشهد، قم، کاشان، اردبیل، تبریز را سیاحت کرد، سفری هم در رکاب شاه عباس ثانی به مازندران رفت و صفای این ناحیه بخصوص شهر اشرف (بهشهر) را ستود. در قم به دیدن مولی عبدالرزاق لاهیجی متخلص به فیاض رفت و این دیدار به دوستی انجامید و در سفر کاشان با ملا محسن فیض کاشانی ملاقات و مشاعره کرد. 

سال های عمر او به استناد این بیت هشتاد یا م از هشتاد سال بود. 

دو اربعین بسر آمد ز زندگانی من 
هنوز در خم گردون شراب نیم رسم 


سال وفاتش به نقل از محمد بدیع سمرقندی که سه سال پس از وفات او به اصفهان آمده و قبرش را زیارت کرده است 1087 هجری قمری می باشد. قبر صائب در باغچه ای در اصفهان -در خیابانی که به نام او نامگذاری شده است -قرار دارد. 

ویژگیهای فردی 

صائب مردی دیندار و معتقد به فرایض و سنن اسلامی بوده است. مذهب او شیعه دوازده امامی است. بعیدنیست که به جهت علاقه و ارادت شدید به مولانا جلال الدین بلخی که در حدود صد غزل به استقبال وی رفته است دچارشور و حالی آشکارشده و از مولانا به ساغر »، آدم عشق»، مرشد روح»، شمس حقیقت» و امثال اینها تعبیر کرده است. مثل این بیت: 

از گفته مولانا مدهوش شدم صائب 
این ساغر صهبای دگر دارد 


در اینکه صائب با آن همه ابیات بلند عارفانه مرد روشن بینی است شکی نیست ولی آیا او صوفی بوده و طریقه ای هم داشته است، نمی توان نظری ابراز کرد زیرا سندی در دست نیست. تنها می گوییم که عرفان صائب، عرفان الهی است. 
شماره ابیات او را به اختلاف از هشتاد تا سیصد هزار نوشته اند به علاوه که بیست هزار بیت ترکی هم به او منسوب می دانند. 

صائب به شهادت اشعار خود و قول معاصرانش مردی فرشته خو، کم آزار و متواضع بوده، تمام تذکره نویسان از محامد او سخن گفته اند. خوش طینتی او بقدری است که همه شعرای معاصر را در اشعار خود به نحوی مورد ستایش و تشویق قرار داده است و در دیوان وی شاید به بیش از نام پنجاه شاعر برسیم که شعرشان را استقبال کرده و از آنان با تجلیل و محبت نام برده است. 

صائب از معدود شاعرانی است که در زمان حیات، آوازه ی سخنش قلمرو زبان دری (ایران، هندوستان، عثمانی) را فتح کردو مشتاقان سخنش از دور و نزدیک و برخی پای پیاده به اصفهان می شتافتند تا به دیدار او برسند. نویسندگان تذکره های نصرآبادی، قصص خاقانی، سرو آزاد، کلمات الشعرا همه استادی او را ستوده اند. 

ویژگی سخن 


صائب تنها شاعری است که پس از حافظ طریقه ای مستقل و ممتاز دارد.او نماینده کامل سبک زمان و زبان مردم خویش است، محال است بتوان جای او را در این سبک- که دویست سال زبان ادبی ایران و هند و عثمانی بود و بر ذوق و حال مردم بسیاری از این سرزمین ها حکومت می کرد- با سبکی دیگر پر کرد، به عبارت دیگر تمام محسنات سخن شعرایی چون نظیری، طالب آملی و کلیم که هر کدام از جهتی مورد توجه اند در صائب یکجا وجود دارد، پس می توانیم اگر او را فرد اعلا ی سبک هندی یا اصفهانی و مقتدای شعرای این سبکبدانیم. 
از این سبک که قبل از او همه جا به طرز تازه برده می شد پس از او به طرز صائب نام برده شد و تذکره نویسان همه شعرای این شیوه را پیروان طرز صائب بشمار آوردند. 
در دوره صفویه شاید هیچ شاعری به اندازه صائب تبریزی نتوانسته است در شعر، مضمون آفرینی کند و شیوه ای نو چه از جهت محتوا و چه از لحاظ ترکیب کلمات و شکل ظاهری شعر و تعبیرات و تشبیهات بیافریند. از این رو صائب را می توان نماینده واقعی شعر دوره صفویه و سبک هندی دانست. او در قالبهای گوناگون، شعر می سراید اما غزل را بیش از انواع دیگر می پسندد. 
به نظر او در شعر اصالت با معنی است شاعر باید حرفی برای گفتن داشته باشد و این سخن باید همچون کشف تازه ای اعجاب انگیز باشد. آسان نگری و آسان گذری سخن را بی قدر می سازد. برای یافتن مضمون در جهانی که همه چیز کهنه و مکرر است راهی نیست جز اینکه روش نگریستن و برداشتن نو شود، آن وقت است که از هر حقیقت خارجی و هر دریافت وجدانی مضامین متعدد بدست خواهد آمد. 

یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت 
در بند آن مباش که مضمون نمانده است 


منابع مضمون های صائب انسان است و جهان، خلقیات آدم که خلقت دوگانه دارد، نیمی فرشته و نیمی اهریمن، و جهان که مجموعه ایست از تضادها، جمع نور است و ظلمت و حیات است و ممات، ذهن او مدام می کوشد که نسبتی و رابطه ای بین انسان و طبیعت و طبیعت و انسان برقرار کند. تجربه او در میدان زندگی شخصی و انفرادی نیست تجربه ای کلی است. مثلاً با اینکه آن سیاح تذکره نویس سمرقندی در وصف عمارت و باغ او در عباس آباد اصفهان نوشته است: رفیع ترین عمارات و وسیع ترین این سراها دولتخانه میرزا صائب است که زبان گفتار از عهده بیان کرد آن بر نمی آید مگر کار شنودن را به دیدن رسد.» سروده است: 

دل دشمن به تهی دستی من می سوزد 
برق ازین مزرعه با دیده تر می گذرد 
چون داغ لاله سوخته نانیست روزیم 
آنهم فلک که به خون جگر می دهد مرا 


تضادی که در گفته های صائب می بینیم ،حاکی از کوشش او برای یافتن مضامین نو است. این نوع سخن که نمونه کاملش غزل سبک هندی است به سالهای بسیار قبل از صائب حتی به زمانی قبل از خواجه و در حقیقت بعد از سعدی بر می گردد و در عصر صفوی حسن غزل در اختصاص داشتن هر بیت آن یک معنی و اندیشه خاص است. 

بیهوده است اگر عشق و شیدایی را در دیوان صائب جستجو کنیم، شور عاشقی سعدی و شیدایی مولانا ابداً در غزل های او نیست. 
از موضوعات رایج غزل صائب حسب حال است، حساسیت شدید و بیقراری و شیدایی، مردم گریزی، حیا و نرم خویی، فرار از تقلید و تعریف از خود ،از مشخصه های روحیه صائب است. 




آرامگاه صائب تبریزی


عنصر خیال در شعر صائب و شاعران سبک هندی از مهمترین عناصر سبکی است و حضوری گسترده و متنوع در شعر این شاعران دارد. 
صورتهای گوناگون بیانی تخیل، همچون تشبیه، استعاره، کنایه و تمثیل به وفور در آثار صائب و . به چشم می‏خورد. 

ارسال المثل از صنایع مورد توجه صائب و شاعران سبک هندی بود. اما نکته جالب این است که بسیاری از مصرعهای برجسته این گروه از شاعران و به ویژه صائب به خاطر دلنشینی و مقبولیت خاصش در بین مردم در زمان شاعر و پس از او به صورت ضرب المثلهای رایج زبانزد مردم می‏شد. 

تمثیل که از ویژگیهای عمده این سبک به شمار می‏رود، این است که شاعر در یک مصرع، مطلب و مضمونی اخلاقی یا عرفانی است، بیان می‏کند و در مصرع دوم با ذکر مثالی از طبیعت، اشیا و یا آوردن تصویری محسوس، دلیلی برای اثبات آن می‏آورد. 

. تمثیلات شعر صائب کلیم و بیدل از معروفترین تمثیلات شعر فارسی است: 
من از بی‏قدری خار سر دیوار دانستم 
که ناکس کس نمی‏گردد از این بالانشینیها 
ظالم به ظلم خویش گرفتار می‏شود 
از پیچ و تاب نیست رهایی کمند را 
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم 
موجیم که آسودگی ما عدم ماست 
جسم خاکی مانع عمر سبک رفتار نیست 
پیش این سیلاب کی دیوار می‏ماند به جا 



تعداد بالای ردیفهای اسمی در شعر صائب، از دیگر ممیزات شعر او به سبک هندی است. ردیفهای اسمی از علل عمده توسعه خیال در شعر است؛ چرا که شاعر ناچار می‏شود در هر بیت تصویری بسازد که به نوعی با ردیف ارتباط دارد، ردیفهایی نظیر: رقص، خط، شمع، حرف، گل، صبح، رنگ و آفتاب مکرر مورد استفاده صائب است . 


مطالعه آثار متقدمین گاه به نوعی داد و ستد ادبی (و یا گفتگو) منجر می‏شود. جواب دادن به شعر یکدیگر داد و ستدی ازاین نوع بود . 

نظری گذرا به دیوان صائب نشان می‏دهد که این شاعر بزرگ چه مقدار تتبع و تأمل در آثار شاعران متقدم و معاصر خود داشته است: 
فتاد تا به ره طرز مولوی، صائب 
سپند شعله فکرش شده‏ست کوکبها 
این جواب آن غزل صائب، که می‏گوید کلیم 
هر چه جانکاه است در این راه، دلخواه من است 
ز بلبلان خوش الحان این چمن صائب 
مرید زمزمه حافظ خوش الحان باش 
صائب از درد سر هر دو جهان باز رهی 
سر اگر در ره عطار نشابور کنی 
این غزل را از حکیم غزنوی بشنو تمام 
تا بدانی نطق صائب پیش نطقش الکن است 



صائب به تماشا و تفریح جهان آمده است و در این تماشا، دیدنیهای طبیعت را با برخی از مفاهیم و مضامین موجود در زندگی انسانی بیان می کند. 
شعر وی با عموم مخاطبان ارتباط برقرار می‏کند و این ارتباط به قدری صمیمی است که مخاطب احساس می‏کند به مضمون اندیشه شاعر قبلا ‏اندیشیده ؛ اما توان بیان آن را در خود نمی‏یافته است. 


نمونه اثر 

از بس مکدرست در این روزگار صبح 
از دل نمی‏کشد نفس بی‏غبار صبح 
رخسار نو خط تو خوش آمد به دیده‏اش 
از شب کشیده سرمه دنباله‏دار صبح 
گلدسته بهشت برین، روی تازه است 
برگ شکوفه‏ای است از این شاخسار صبح 
تر می‏کند به خون شفق نان آفتاب 
از راستی، چه می‏کشد از روزگار صبح


زندگی نامه





تصویر

محمد تقی، پسر محمد کاظم صبوری، ملک الشعرای آستان قدس رضوی است و در سال 1304 هـ ق. در مشهد به دنیا آمده است.

پدر بهار با آنکه ملک الشعرای زمان خود بود دوست نداشت پسرش به شعر و شاعری روی آورد، اما علیرغم خواست پدر، بهار شاعری را از چهارده سالگی آغاز کرد.

در اوایل، اطرافیان فکر می کردند که او اشعار پدرش را به نام خودش می خواند و شاعر بودن بهار را باور نداشتند.
سرانجام کار بهار با مدعیان به جایی رسید که قرار شد بهار به صورت بدیهه سرایی با لغاتی که مخالفشان می گویند، در حضور جمع شعری بسازد.

در مجلسی که به همین منظور ترتیب داده شده بود از بهار خواستند تا با چهار کلمه : چراغ، نمک ، چنار و تسبیح، چهار مصراع به وزن
رباعی
بگوید و بهار این رباعی را در چند لحظه ساخت:

به خرقه و تسبیح مرا دید چو یار
گفتا ز چراغ زهد ناید انوار
کس شهد ندیده است در کان نمک
کس میوه نچیده است از شاخ چنار


باز رباعی دیگری با این چهار کلمه مطرح شد: خروس، انگور، درفش، سنگ و او این رباعی را ساخت:

برخاست خروس صبح برخیز ای دوست
خون دل انگور فکن در رگ و پوست
عشق من و تو قصه مشت است و درفش
جور تو و دل صحبت سنگ است و سبوست


پس از مرگ پدر بهار، به فرمان مظفرالدین شاه لقب ملک الشعرایی به پسر واگذار گردید.

محمدتقی تخلص خود را نیز از "بهار شیروانی"، یکی از شاعران عهد
ناصرالدین شاه گرفت.

"بهار" ادب فارسی را نزد پدر آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر "ادیب نیشابوری" رفت. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدر در مجالس آزادی خواهان شرکت می کرد و در سال 1324 هـ.ق که نهضت
مشروطه به پیروزی رسید، "بهار" بیست سال داشت.

"بهار" در دوره
استبداد صغیر در خراسان به چاپ رومه خراسان پرداخت و بعد از فرار محمدعلی شاه که در همه شهرها جشن برپا شد، اشعاری سرود که در جشنهای ملی مشهد خوانده می شد.

او در سال 1328 هـ.ق در مشهد به انتشار رومه "نوبهار" پرداخت که به علت حملات تند بر ضد فشار روسها و دخالت آنان در ت داخلی کشور اهمیت خاصی داشت و پس از یک سال انتشار توقیف شد. بهار سپس رومه ای به نام "تازه بهار" را چاپ کرد که آن هم توقیف شد و بهار به تهران تبعید گردید.

اشعار آغاز جوانی بهار، که ملک الشهرای آستان قدس رضوی بود، بیشتر زمینه های مدح داشت، مانند: مدح امام هشتم ، مدح حضرت ختمی مرتبت، مدح مظفرالدین شاه . . . و بهار در آن اشعار از استادان قدیم شعر فارسی پیروی می کرد.

بعد از مشروطیت و ورود به جرگه آزادی خواهان او شعر خود را وقف آزادی کرد. اشعار "بهار" در این دوره پرشور و صمیمی است او با تهای استعماری به پیکار برمی خیزد.
او با تصویر اوضاع و احوال زمان خود، مردم را به شرکت امور ی و اجتماعی فرا می خواند.

پس از جنگ جهانی اول "بهار" که به تهران تبعید شده بود به مشهد بازگشت و چاپ رومه "نوبهار" را از سرگرفت. در سال 1332 هـ.ق به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به تهران آمد و نزدیک سه سال به انتشار رومه "نوبهار" ادامه داد.

"بهار" در سال 1334 هـ.ق با ایجاد جمعیتی به نام "دانشکده"، شاعران و نویسندگان جوان را در آن جمعیت گرد آورد و در سال 1336 هـ.ق به انتشار مجله "دانشکده" دست زد. این مجله اگر چه بیش از یک سال دوام نکرد، اما از بهترین مجلات آن زمان بود.

"بهار" در دوره چهارم مجلس نیز به نمایندگی انتخاب شد و با مرحوم مدرس در صف اکثریت بود و از سران معروف گروه اکثریت به شمار می رفت.

"بهار" در ششمین دوره هم به نمایندگی مجلس رسید و بعد از آن دیگر به مجلس قدم نگذاشت.

بعد از این سالها "بهار" رو به تدریس و تعلیم آورد و هفده سال از عمر اخود را به دور از ت گذراند.

بعد از شهریور ماه 1320 هـ. ش مدتی به وزارت فرهنگ منصوب شد و وزارت او چند ماهی بیش نپایید. بهار در دوره پانزدهم هم به نمایندگی مجلس انتخاب شد و به مجلس رفت اما به سبب مبتلا شدن به بیماری سل برای معالجه به سوییس سفر کرد.

او پس از معالجه در 1328 هـ.ش به ایران بازگشت و در اول اردیبهشت ماه 1330 هـ.ش درگذشت.



تصویر


آثار بهار


1- دیوان اشعار، که شامل قصیده، ترکیب بند، ترجیع بند، مسمط، مثنوی، غزل و قطعه است.
2- سبک شناسی، در سه جلد در باره سبک نوشته های منثور فارسی است.
3- تاریخ احزاب ی.
4- تصحیح برخی از متون کهن، مانند: تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و القصص، تاریخ بلعمی.
5- انتشار رومه و مجلاتی که در شرح احوالش از آنها نام برده شد.

سبک بهار در شعر


"بهار" قصیده سراست و از پیروان شعر قدیم است.

امتیاز "بهار" در آن است که با وجود پایبندی به مکتب شعر قدیم توانسته است شعر خود را با خواسته های ملت هماهنگ سازد.

"بهار" در دوره دوم فعالیت ادبی، قدم به قدم با زمان پیش می آید و به طرز و اسلوب جدید رغبت می کند و به تجدد می گراید و با شاعران جوان و متجدد همکاری می کند.

او هرگونه تجدد در ادبیات را می پذیرد، ولی سعی می کند اصول و سنت های قدیمی را حفظ کند.



تصویر

بهار از یک سو شیفته نمونه ها و یادگارهای شعر قدیم است و از سوی دیگر از تحول زمان بیخبر نیست. به سبک و زبان و آهنگ گویندگان قدیم سخن می گوید و با این همه میل دارد روشهای جدید را با اصول شعر کهن سارش دهد.

بهار با همه میل و ادعا به تجدد دوستی، می کوشد که افکار و احساسات خود و مسائل نوین را در همان اشکال و قالبهای کهن بریزد.

مستزادهای او از نظر روان بودن و هماهنگی در مضامین و مصراع های بلند و کوتاه بسیار جالب است.

در
مثنوی ها و قطعات، غالباً نکات و معانی اخلاقی به کار برده است و لحن بیان نظامی و سنایی و جامی را به یاد آورد. او در همان حال که به حافظ و سعدی و عراقی نظر دارد، لغات و اصطلاحات خاص اهل ت و رومه نویسان هم عصر خود را نیز به کار می برد.

قصاید او محکم و سنگین و گرم است. شور حماسی که در طبع او هست، قصایدش را والا باشکوه کرده است. البته سردی حرمان و نومیدی نیز در قصایدش به چشم می خورد.

اشعاری که بهار برای دوستان خود سروده، همه لطیف و ساده و آکنده از شوق و صفاست.

مزیت سخن بهار در این است که توانسته است الفاظ ساده و عامیانه را در میان لغات و ترکیبات کهنه و جاافتاده
سبک خراسانی و سبک عراقی وارد کند.



نمونه هایی از شعر بهار


مرغ سحر ناله سر کن----- داغ مرا تازه تر کن

ز آه شرر بار، این قفس را----- برشکن و زیر و زبر کن

بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ----- نغمه آزادی نوع بشر سرا

وز نفسی عرصه این خاک توده را----- پر شرر کن، پر شرر کن

ظلم ظالم، جور صیاد----- آشیانم داده بر باد

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت----- شام تاریک ما را سحر کن

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت----- شام تاریک ما را سحر کن

نوبهار است، گل به بار است----- ابر چشمم ژاله بار است

این قفس چون دلم----- تنگ و تار است

شعله فکن در قفس ای آه آتشین----- دست طبیعت گل عمر مرا مچین

جانب عاشق نگه ای تازه گل از این----- بیشتر کن، بیشتر کن، بیشتر کن

مرغ بی دل، شرح هجران----- مختصر کن مختصر کن مختصر کن


***

برخیزم و زندگی ز سرگیرم ----- وین رنج دل از میانه برگیرم

باران شوم و به کوه و در بارم----- اخگر شوم و به خشک و تر گیرم

زان نی شرری به پا کنم وز وی----- گیتی را جمله در شرر گیرم


تصویر

ای دیو سپید پای دربند
ای گنبد گیتی، ای دماوند
از سیم به سر یكی كله‌خود
ز آهن به میان یكی كمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند

تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد كرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلك مشت
آن مشت تویی تو، ای دماوند
تو مشت درشت روزگاری

 

 

از گردش قرنها پس‌افكند
ای مشت زمین بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نی‌نی تو نه مشت روزگاری
ای كوه نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسرده زمینی
از درد ورم نموده یك چند
تا درد و ورم فرو نشیند
كافور بر آن ضماد كردند
شو منفجر ای دل زمانه
وان آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین سخن همی گوی
افسرده مباش خوش همی خند
پنهان مكن آتش درون را
زین سوخته‌جان شنو یكی پند
گر آتش دل نهفته داری
سوزد جانت به جانت سوگند
بر ژرف دهانت سخت بندی
بربسته سپهر زال پرفند
من بند دهانت برگشایم
ور بگشایند بندم از بند
ا‌ز آتش دل برون فرستم
برقی كه بسوزد آن دهان‌بند
من این كنم و بود كه آید
نزدیك تو این عمل خوشایند
آزاد شوی و برخروشی
ماننده دیو جسته از بند
هرای تو افكند زلازل
از نیشابور تا نهاوند
وز برق تنوره‌ات بتابد
ز البرز اشعه تا به الوند

ا

 ای مادر سرسپیدبشنود!
این پند سیاه‌بخت فرزند
بركش ز سر این سپید معجر
بنشین به یكی كبوداورند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
تركیبی ساز بی‌مماثل
معجونی ساز بی‌همانند
از نار و سعیر و گاز و گوگرد
از دود و حمیم و صخره و گند
از آتش آه خلق مظلوم
و از شعله كیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری
بارانش ز هول و بیم و‌ آفند
بشكن در دوزخ و برون ریز
بادافره كفر كافری چند
زان‌گونه كه بر مدینه عاد
صرصر شرر عدم پراكند
چونان كه به شارسان پمپی»
ولكان اجل معلق افكند
بفكن ز پی این اساس تزویز
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
بر كن ز بن این بنا كه باید
از ریشه بنای ظلم بركند
زین بی‌خردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند


پروین اعتصامی؛ بزرگ‌ترین شاعر زن ایرانی

زندگی‌نامه پروین اعتصامی؛ بزرگ‌ترین شاعر زن ایرانی
با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.

پروین اعتصامی، شاعره نامدارمعاصر معاصر ایران از گویندگان قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین گویندگان مرد برابری کرده وب به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.
در جامعه ما با همه اهتمام و نظام فکری اسلام به تعلیم و تربیت عموم و لازم شمردن پرورش فکری و تقویت استعدادهای زن و مرد، باز برای جنس زن به علت نظام مرد سالاری امکان تحصیل و پرورش توانایی‌های ذوق کم بوده و روی همین اصل تعداد گویندگان و علماء زن ایران در برابر خیل عظیم مردان که در این راه گام نهاده اند؛ ناچیز می‌نماید و پروین در این حد خود منحصر به فرد است.
رمز توفیق این ارزشمند زن فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر نامور اوست که علی رغم محرومیت زن ایرانی از امکانات تحصیل و فقدان مدارس دخترانه، خود به تربیت او همت گماشت و دختر با استعداد و با سرمایه معنوی خود را به مقامی ‌که در خورد او بود رسانید.

 

 

آبان 1276

علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج درسال 1276 در روستای یوش مازندران زاده شد ، پدرش ابراهیم خان نوری از راه کشاورزی و گله داری روزگار می گذراند . نیما خواندن و نوشتن را در روستا آموخت و در دوازده سالگی پس از کوچ خانواده به تهران ، در دبیرستان سن لویی که یک موسسه متعلق به هیئت کاتولیک رمی بود به تحصیل پرداخت ، او خود از این دوران به خوشی یاد نمی کند .

آشنایی او با استاد نظام وفا که خود ازشاعران کهن گرا بود ، مربوط به همین دوره می شود . این آشنایی و تشویق های وفا در جذب او به میدان ادبیات بی تاثیر نبود . نیما یوشیج در ابتدا ، به شیوه کهن شعر می سرود و اکثر آثارش به سبک خراسانی بود . اشعار نخستین او از همان ابتدا از مضامین نو و تخیلات شاعرانه بهره بسیاری داشت .

آشنایی نیما با زبان فرانسه ، زمینه مطالعه ادبیات غرب را برای او فراهم آورد و همین موجب بیدار شدن هرچه بیشتر حس نوخواهی او می شد . این دنیا راه تازه ای پیش پای طبع نیما گشود که ثمره این کاوش در منظومه " افسانه "، نوزاد شعر نو را به آغوش ادبیات ایران بخشید . این اثر که سراغاز شعر نو محسوب می شود ، در سال 1300 در رومه " قرن بیستم " میرزاده عشقی منتشر شد ، از این پس، وزن عروضی به شیوه کهن در شعر نیما در هم می شکند ، مصرع ها کوتاه و بلند می شوند و شعر از قافیه فاصله می گیرد .

نیما خود در این باره می نویسد : " در اشعار آزاد من وزن و قافیه به حساب دیگر گرفته می ‌شوند . کوتاه و بلند شدن مصرع ها در آنها بنا بر هوس و فانتزی نیست . من برای بی ‌نظمی هم به نظمی اعتقاد دارم . هر کلمه من از روی قاعده دقیق به کلمه دیگر می چسبد. شعر آزاد سرودن برای من دشوارتر از غیر آن است."

او پیش از " افسانه "،" قصه رنگ پریده " و پس از آن " ای شب " را منتشر کرد . در سال 1317 به عضویت هیئت تحریریه مجله "موسیقی" در آمد و به انتشارمقالات و اشعار خود در آن پرداخت .

سالهای حوالی 1320 اوج شکوفایی شعری او محسوب می شوند ." ناقوس "،" دنیا خانه من است "،" مانلی "،" شهر صبح ، شهر شب " و. از دیگر آثار او هستند . او در سال 1338 پس از بازگشت ازسفری به یوش ، در اثر ابتلا به ذات الریه درگذشت .

آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جان (به گلچین اشعار مراجعه کنید)


نیما یوشیج را پدر شعر مدرن فارسی می دانند ، اما او علاوه بر این که شعر مدرن را در زبان فارسی وسعت داده به عنوان پلی از شعر کلاسیک به شعر مدرن نیز محسوب می شود. پیشتازی شعر نیما نسبت به هم دوره ای های او به دلیل تجربه گرایی اش در محتواها و ساختارهای مختلف شعری می باشد. نیما به تجربه های شاعران قبل از خود بسنده نکرد و برای تجربه های شعری جدید کوشید.

چون نیما زاده روستاست در اشعارش به زندگی روستایی توجهی ویژه دارد و دور شدن خود از زندگی روستایی را در شعر ”بازگردان تن سرگشته نشان داده است. او در این شعر دوری از دیار خود را با غم و حسرت بیان می کند.

نیما در اشعار اولیه اش هنوز ذهنیت مدرن را وارد نکرده بود و با دیدی سنتی شعر فارسی می سرود. از اشعار سنتی او می توان به شعر " از قصه رنگ پریده خون سرد " اشاره کرد که در قالب مثنوی سروده شده و در آن از هدیه جانسوز عشق به رنگ پریده یاد کرده است. در این شعر زندگی روستایی کاملا مشخص است و محتوای آن دلبستگی نیما را به روستا نشان می دهد.

غزل " افسانه " در اشعار نیما از جایگاهی خاص برخوردار است . نیما خود ساختار این شعر را برای توصیف طبیعت به سایر قالب های شعر کلاسیک ترجیح داده و علت این ترجیح را آزادی در بیان معانی و شرح طبیعت دانسته است. این شعر یک گفتگوی بلند بین افسانه و عاشق است. افسانه از دلی آشفته سخن می گوید و عاشق شرح درماندگی خود را به او می گوید و افسانه را علاج درد خود و همراه گریه های شبانه خود می داند.

عاشق از افسانه می پرسد که آیا او یک قصه است؟ و افسانه در جواب می گوید که قصه عاشق بیقرار است. افسانه از عاشق می خواهد که زندگی را به شادی و خوشی بگذراند اما عاشق به او می گوید که شادی و خوشی جز وهم و فریب نیست و می گوید که صدای او را در آسمان ها فقط فرشته های می شنوند و در پایان این شعر نیما از زبان عاشق می گوید که جز دل عاشق بیقرار کسی خواننده نوشته او نیست.

در برخی از اشعار نیما همانند شعر بلند افسانه می بینیم که سطری آزاد در شعر وجود دارد که در انتهای هر دو بیت می آید. آوردن این سطر آزاد در شعر به بیان شعر بلند کمک بیشتری می کند و در عین حال می تواند به عنوان پلی بین هر دو بیت از شعر با دو بیت بعدی آن به حساب آید. " شیر" و " یادگار" دو نمونه از این اشعار است. در این اشعار نیما از زبان مردم ده و نیز حیوانات به دادن اندرزهای زندگی پرداخته است. در شعر " بز ملا حسن " نیما به ساختار دیگری از شعر پرداخته که در آن یک بیت با قافیه دلخواه و چهار بیت با قافیه های یکسان وجود دارد و نیما در پایان این شعر بیتی با قافیه ای آزاد آورده است.

نیما به قالب های مثنوی و غزل نیز توجه داشته است. در اشعاری که درباره گل سروده و به آدمی اندرز داده که از غرور گل دوری کند از این قالب های کلاسیک استفاده کرده است. در غزل " گل زودرس " برخلاف مثنوی های قبلی که درباره گل و اندرز به آدمی بود این بار این گل عاشق کش است که گله می کند که بیننده او قدر او را ندانسته و با غفلت از او گذشته است. قابل ذکر است که نیما در پایان این غزل از بیتی با قافیه آزاد استفاده کرده و درواقع آزادی در سرودن غزل را پیشنهاد کرده است.

یکی دیگر از تفاوت های ساختاری که نیما در اشعار خود به آن توجه دارد در شعر بلند " خانواده سرباز" است. در این شعر بعد از هر دو بیت از مثنوی دو سطر با قافیه ای متفاوت از آن دو بیت آمده که سطر دوم از سطر اول کوتاه تر است.

نیما در شعر " از ترکش روزگار" به ساختار دیگری رو می آورد. در این شعر هربخش شامل سه سطر است که دو سطر اول و دوم با یکدیگر هم قافیه است اما سطر سوم قافیه آزاد دارد و می توان این شعر را مثنوی در نظر گرفت که قطع شدگی بین بیت ها به دلیل وجود سطر آزاد به طور متناوب انجام شده است.


از دیگر ساختارهای شعری نیما در شعرش با عنوان "جامه مقتول " دیده می شود که هر سه سطر هم ردیف و هم قافیه با یک بیت به طور متناوب قطع می شود.

ساختار مثنوی با سطر آزاد در شعر بلند " سرباز فولادین" نیز دیده می شود. این ساختار به نیما امکان سرودن شعر بلند را داده است و در عین حال این ساختار از مثنوی تفاوت چشمگیری ندارد و سرودن شعر در این ساختار به آسانی سرودن مثنوی ست.

شعر" ققنوس" نمونه ای از اشعار متفاوت نیماست. در این شعر تحول نسبت به اشعار قبلی او دیده می شود. نیما از این پس سبک خود را بنیان می نهد. او تمایلی به رها کردن وزن در اشعار خود نشان نمی دهد و وزن را با کوتاه و بلند کردن سطرهای شعر با قافیه های مشخص به کار می برد.

نیما شاعر اعتراض است. نمونه ای از این اعتراض را در شعر" آی آدم ها " می بینیم که نیما در این شعر به بی تفاوتی آدمها نسبت به همدیگر اعتراض می کند.

در اشعار کلاسیک شاعر از عینیت هایی که در اشعارش به کار می برد و اشیاء مختلف را در شعرش معرفی می کند برای اندرز به مخاطب شعر و بیان تاثیر این اشیاء بر روح آدمی استفاده می کند که این نگاه سنتی نیما در اشعار اولیه اش به همین مورد مهم مربوط است اما نیما در اشعار مدرن خود از این نگاه سنتی به نگاه جدیدی رسید که تاثیر روح آدمی بر اشیاء را در شعر خود بیان کرد. در واقع می توان گفت مدرنیسم در شعر به نوعی واژگونی در نگاه شاعرانه برمی گردد که آدمی تاثیرگذار است و آنچه بر آن تاثیر گذاشته می شود اشیاء است.

در نگاه مدرن شاعر از اشیاء نشانه های جدیدی در شعر خود می سازد و با دگرگون کردن اشیاء در شعر خود به استقبال مفاهیم جدید می رود. در شعر ”در بسته ام می بینیم که سنگ همان چشم است یعنی شاعر در شعر به جسم بیجان بینایی می دهد و این نگاهی ست که در شعر مدرن وجود دارد.

در شعر" ناروایی به راه " می بینیم که نیما از شب به عنوان ستم و مرگ یاد کرده و شب وجود را تباهی دانسته است. در شعر " ناقوس "صبح به عنوان رهایی است. در این شعر نیما از ناقوس به عنوان نشانه راه استفاده کرده و می گوید که گذراندن عمر بدون خیر رساندن به دیگران ارزش ندارد.


آخرین جستجو ها

Clarence's receptions crazyfriendsforever شرکت زیارتی آستان خوبان توس trusapadin خاطرات روزهای بحرانی urmavi گروه درسی عربی دوره ی اول متوسطه استان کردستان قیمت روز زعفران tingghotafli biochlorexta